ب) کوه رضوی
برخی روایات، «کوه رضوی» در نزدیکی مدینه را پناه گاه و اقامت گاه امام عصر(ع) معرفی کرده اند که روایت زیر از آن جمله است:
عبدالاعلی مولی آل سام می گوید: به همراه ابی عبدالله [امام صادق](ع) [از مدینه] خارج شدیم، زمانی که به روحاء [در اطراف مدینه] رسیدیم، آن حضرت دقایقی نگاهش را به کوهی که در آن منطقه بود، دوخت و آنگاه فرمود:
«این کوه را می بینی؟ این کوه «رضوی» نام دارد و از کوه های فارس است. چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوی ما منتقل کرد. در آن، همه درخت های میوه دار وجود دارد و در دو مرحله پناه گاهی خوب برای خائف [امام زمان] است. آگاه باش که برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی از آنها کوتاه و دیگری بلند است».7
در دعای ندبه نیز از این مکان نام برده شده است.8
یاقوت حموی در مورد منطقه «رضوی» می نویسد:
«رضوی، کوهی است میان مکه و مدینه در نزدیکی ینبع و دارای آب فراوان و درختان زیادی است. کیسانیه9 می پندارند که محمد بن حنفیه در آنجا زنده و مقیم است».10
گفتنی است در احادیث فراوانی، از «رضوی» یاد شده و از آن بسیار ستایش شده است.11
ج) ذی طوی
مکان دیگری که در روایات از آن به عنوان محل اقامت امام عصر(ع) یاد شده، «ذی طوی» است. «ذی طوی»، نام کوهی در اطراف مکه است. در روایتی که از محمد باقر(ع) نقل شده، چنین آمده است:
«صاحب این امر را در یکی از این دره ها غیبتی است. [در این حال، آن حضرت...] با دست خود به ناحیه ذی طوی اشاره کرد».12
گفتنی است در دعای ندبه نیز به نام این مکان اشاره شده و در برخی روایات، از همین منطقه به عنوان محل تجمع یاران امام مهدی (ع) یاد شده است.13
3. در میان مردم
دسته سوم از روایات مانند دسته اول، از جایگاه و مکان خاصی نام نمی برند و از آنها استفاده می شود که امام مهدی (ع) به صورت ناشناس در میان مردم زندگی می کند. در روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده است، در این زمینه چنین می خوانیم:
«چگونه این مردم، این موضوع را انکار می کنند که خداوند با حجتش همان گونه رفتار می کند که با یوسف رفتار کرد؟ همچنین چگونه انکار می کنند که صاحب مظلوم شما ت همان که از حقش محروم شده و صاحب این امر [حکومت] است ت در میان ایشان رفت و آمد می کند، در بازارهایشان راه می رود و بر فرش های آنها قدم می نهد، ولی او را نمی شناسند، تا زمانی که خداوند به او اجازه دهد که خودش را معرفی کند، چنان که به یوسف اجازه داد، آن زمان که برادرانش از او پرسیدند: «آیا تو یوسف هستی؟» پاسخ دهد که «آری، من یوسف هستم».14
حال این پرسش مطرح می شود که کدام یک از این سه دسته روایت قابل پذیرش هستند و آیا راهی برای جمع کردن میان آنها وجود دارد یا خیر؟
به نظر می رسد میان این سه دسته روایت منافاتی وجود دارد و آن حضرت بسته به شرایط و موقعیت های مختلفی که پیش می آید، زندگی به صورت ناشناس در میان مردم و اقامت در مکان هایی چون مدینه منوره یا دوری گزیدن از مردم و اقامت در مناطق دور از دست رس را انتخاب می کند.
به بیان دیگر، براساس دومین معنایی که برای غیبت قابل تصور است؛ یعنی ناشناس بودن امام مهدی (ع)، آن حضرت، الزامی برای اقامت در محلی خاص یا دور از دست رس ندارد و می تواند به صورت طبیعی در میان مردم زندگی کند. البته ممکن است رعایت مصالحی دیگر، آن حضرت را وادار کند که براساس سفارش پدر بزرگوارشان، کوه ها و بیابان ها را اقامت گاه خود برگزیند.
بدیهی است اگر قرار باشد آن حضرت به صورت ناشناس در میان مردم زندگی کند، مکان هایی چون مدینه منوره در کنار قبر جد بزرگوارش، بهترین مکان خواهد بود.
-------------------------
پی نوشت ها:
1. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: همین کتاب، ص .
2. کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 161.
3. الاحتجاج، ج 2، ص 599؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 176.
4. کتاب الغیبت (نعمانی)، ص 172، ح 5.
5. الکافی، ج 1، ص 340؛ کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 102؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 153، ح 6.
6. بحارالأنوار، ج 52، ص 153.
7. الکافی، ج 1، ص 328، ح 2؛ کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 139؛ بحارالأنوار، ج 51، ص 161، ح 11.
8. کتاب الغیبت (شیخ طوسی)، ص 103؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 153، ح 7.
9. ر.ک: بحارالأنوار، ج 99، ص 108.
10. کیسانیه پیروان مختار بن ابوعبیده ثفقی بودند. او نخست برای پیشرفت کار خود دعوت به علی بن الحسین علیه السلام سپس دعوت به محمد حنفیه می کرد. البته کار او مبتنی بر اعتقاد وی به اهل بیت نبود، بلکه می خواست از آن بهره برداری سیاسی کرده باشد و چون کارش بالا گرفت خود دعوی دریافت وحی از خداوند کرد و عباراتی مسجع و مقّفی به تقلید قرآن به زبان می راند. (فرهنگ فرق اسلامی، ص 373)
11. یاقوت حموی، مراصد الإطلاع علی أسماء الأمکنته و البقاع، ج 2، ص 620.
12. ر.ک: بحارالأنوار، ج 52، ص 306؛ ج 53، ص 97.
13. کتاب الغیبت (نعمانی)، ص 182.
14. ر.ک: کتاب الغیبت (نعمانی)، ص 315؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 306، ح 80؛ ص 307، ح 81.
15. ر.ک: بحارالأنوار، ج 99، ص 108.
16. کتاب الغیبت (نعمانی)، ص 164؛ الکافی، ج 1، صص 336 و 337، ح 4.
نظرات شما عزیزان: